پس از
آنچه در قالب
سه بخش كتاب
مطرح شد.
اكنون با
قاطعيّت
ميتوان داوري
نمود كه عرفان
اسلامي و
شيعي، نه امري
عارضي و
وارداتي به
حوزة اسلام و
تشيّع، كه
واقعيّتي
جوشيده از متن
اسلام و تشيّع
و برخاسته از
سيرة پيامبر
اسلام و اهل
بيت پاكش :
ميباشد و بين
عرفان اصيل و
اسلام و تشيّع
راستين،
نميتوان
انفكاك و
جدايي قائل
شد.
اين كه
به نام تصوّف
و عرفان،
بعضاً عقايد و
اعمال نادرست
و نكوهيدهاي
پذيرفته و
ترويج شده است،
به هيچ وجه
موجب بطلان
عرفان ناب
شيعي نميباشد؛
چرا كه هيچ
آيين و مرام
حقّي وجود
ندارد كه
گروهي تحت
لواي همان
آيين و مرام،
عقايد باطل و
رفتارهاي
ناروايي كه
هيچ سنخيّت و سازگاري
با روح و
حقيقت آن آيين
و مرام ندارد،
اختيار نكرده
باشند. تحت
نام اسلام، چه
مذاهب باطلي و
زير نام
تشيّع، چه
گروههاي
منحرفي پديد
آمده و وجود
داشتهاند.
امّا بيشك
اين مذاهب و
گروهها موجب
بطلان اسلام
راستين و
تشيّع اصيل
نخواهند بود.
برهمين اساس
عقايد و افكار
و روشها و
رفتار نادرست
و باطلي كه تحت
نام تصوّف و
عرفان پديد
آمده و وجود
داشتهاند،
كه در بخش
سوّم كتاب به
برخي از آنها
اشاره شد،
موجب بطلان
عرفان زلال و
اصيل اسلامي و
شيعي نخواهد
بود.
از
منظر عارفان
دست پروردة
مكتب اهل بيت : معيار
قاطع حقّانيّت
در معارف
الهي، آيات
وحي و بيانات
معصومين : و
مسلّمات عقلي
است. در آيات
قرآن و خطب و
احاديث
معصومين : معارف
توحيدي به
شيواترين،
عميقترين و
لطيفترين
نحو تبيين شده
است. و
انديشههايي
از قبيل همه
خدايي،
تشبيه، حلول و
اتّحاد، به
صراحت نفي و
طرد گرديده
است. دقيقترين
و پاكترين
دستورالعملهاي
سلوكي نيز در
قالب آيات و
احاديث و سيرة
عملي معصومين : تعيين
و تبيين شده
است. سالكان
حقيقي طريق عرفان
بايد
درسآموز و
پيرو مكتب
پيامبر و اهل
بيت بزرگوارش :
باشند؛ زيرا
كه به تعبير
رساي امام
هادي7: من
اراد الله بدأ
بكم و من
وحّده قبل
عنكم و من
قصده توجّه
بكم ...بموالاتكم
علّمنا الله
معالم ديننا: هر
كس ارادة قرب
و وصال الهي
نمود از شما
اهل بيت آغاز
كرد و هر كس به
مرتبة توحيد
نايل شد آن را
از شما پذيرفت
و آن كس كه خدا
را مقصد و
مقصود خويش
اختيار كرد به
شما روي آورد ...
خداوند با
دوستي و ولايت
شما معارف دين
ما را به ما آموخت.[1] در
منظر عارفان
راستين معيار
پي بردن به
درستي
مكاشفات و
مشاهدات
باطني و ملاك
تصديق و پيروي
از مربّيان
معنوي، ظاهر
قرآن و سنّت
معصومين : است.
نه الهامات و
مكاشفات
متضادّ با
ظاهر قرآن و
سنّت
پذيرفتني و حجّت
است و نه
سخنان و
رفتارهاي هيچ
پير و مرادي
در صورت عدم
سازگاري با
ظاهر قرآن و
سنّت و سيرة
معصومين :
پذيرفتني و
قابل اتّباع
ميباشد.
عارفان حقيقي
به موجب اين
سخن پيامبر
اكرم 6 كه: عليّ مع
الحقّ و الحقّ
مع عليّ يدور
معه حيث ما
دار: علي با حقّ
و حقّ با علي
است. همان جا
و به همان سو
كه علي
ميگردد، حق همراه
او ميگردد؛[2] در
شريعت و طريقت
و حقيقت، امام
و قدوه و مقتداي
خويش را
اميرالمؤمنين
7
دانسته و در
خلوت عبادت و
در عرصة
سياست، در ميدان
كار و تلاش
اقتصادي و در
وادي كسب علم
و معرفت، و در
حوزة مسائل
فردي و در
قلمرو مسائل
خانوادگي و در
حيطة
مسؤوليّتهاي
اجتماعي، و در
يك كلام، در
همة امور
ظاهري و
باطني، نظري و
عملي، فردي و
اجتماعي، و
دنيوي و اخروي
خود، به آن
بزرگوار
تأسّي نموده و
از آن حضرت
الگو
ميگيرند. در
نظر عارفان
راستين، عبد
به همان ميزان
به كمال راه
يافته است كه
وجودش نمود و
نمادي از اهل
بيت : باشد.
عقايد
نادرست و
انحرافي و
عملكردهاي
ناصحيح و
ناروايي كه
گريبانگير
برخي افراد و
گروهها كه
نام عارف و
صوفي بر خود
نهادهاند
ميباشد،
معلول جهل و
ناداني، يا
ناشي از
برداشتها و
نتيجهگيريهاي
نظري و عملي
ناصحيح از
مطالب و
مقدّمات
درست، و يا
زاييدة
دنياطلبي و
تزوير
داعيهداران
دروغين عرفان
است و راه مصونيّت
از آن، پناه
بردن و
درآويختن و
تكيه زدن به
حبل متين و
ركن وثيق
ولايت اهل بيت
: صدق
و اخلاص در
سلوك، و كسب
معرفت و علم
در محضر دست
پروردگان
شايستة مكتب
پيامبر و امامان
:
ميباشد.
اميد
كه خداي متعال
به بركت
پيامبر اكرم و
اهل بيت پاكش : توفيق
سلوك مبتني بر
صدق و اخلاص،
و علم و آگاهي
را در طريق
عرفان
راستين، به
نگارندة اين سطور
و شما خوانندة
گرامي و همة
طالبان و
تشنگان وادي
عرفان نصيب
فرمايد و
همگان را از
شراب طهور عرفان
اهل بيت : سيراب
نمايد.